تولید کننده OEM چین دستگاه شکل دهی رول کیل سبک فلزی

در اواخر آوریل، استیو مک‌مایکل فعال‌ترین شخصیت خرس‌ها در سال 1985 بود. در مصاحبه‌ای با WGN، مشخص شد که او مبتلا به ALS است و معمولاً از او به عنوان Luge Grieg یاد می‌شود.(لو گهریگ) بیماری شانه او را فلج کرد.برای طرفداران بازی های دیوانه کننده در زمین و مجری مشترک مارک جیانگرکو در برنامه NBC-5 پس از بازی، این صحنه دشواری است.در دسامبر 1991، مارسیا فرولکه کوبرن، زمانی که مک مایکل در حال نوشتن پروفایلی برای مجله بود، با جذابیت سرسخت خود مک مایکل را جذب کرد، در حالی که در آن زمان هنوز با همسر سابقش دبرا بود.
او وارد اتاق سردبیری اخبار تلویزیون شبکه پنج شد و خلط زیادی از گلویش پاک کرد.اینگونه بود که مونگو (مونگو) پس از اعلام وجود شخصیت الکس کاراس در «زین شعله‌ور» به شهرت رسید.سپس، او یک چاقوی شکاری بووی (هدیه ای از کوین متیوز شخصی از ایستگاه رادیویی WLUP به حال حاضر) برداشت و آن را روی میز تهیه کننده زمزمه کرد.
این اولین شب فصل جدید است، چه مسابقه فوتبال باشد و چه مسابقه ورزشی مک مایکل در یکشنبه.خرس ها امروز بعدازظهر مینه سوتا را شکست دادند.اکنون درجه خاصی از تنش و هیجان در هوا شناور است.مایک مایکل امشب چه خواهد کرد؟
با توجه به بازی های گذشته او، تشخیص آن سخت است.او بطری شیرین کاری را روی سر مرتب مارک جیانگرکو شکست، با خامه فرم گرفته و شامپاین به او اسپری کرد و سپس او را فشار داد تا دبرا بتواند دهانش را با رژ لب رنگ کند.گاهی اوقات پپه از چیهواهوای مک مایکل با کلاه مینیاتوری فوتبال خود (طراحی شده توسط دبرا) یا مربع قرمز (دوخته شده توسط استیو) در نمایش ظاهر می شود.
استیو مک مایکل به عنوان خرس حاکم و ستاره بد تلویزیون، اشک در چشمانش جاری است.اما او هنوز وقت خود را صرف لباس پوشیدن همسر زیبایش دبرا می کند
او راز موفقیت را می داند و موفقیت - درست مثل عشق - چیز بسیار درخشانی است.
بعضی ها او را می پرستند، بعضی ها از او متنفرند.برخی او را "آن مرد" صدا می زنند، مانند "من فوتبال را دوست دارم، اما نمی توانم آن مرد را تحمل کنم".برخی معتقدند که او وارث تاج و تخت جوکر است که پس از رفتن جیم مک ماهون خالی بود.برخی از مردم فکر می کنند که او تنها بازمانده یک پاکسازی شخصیت خشمگین در چند سال گذشته است.برخی می خواهند او را از تیرک دروازه بیرون کنند و سپس از شهر خارج کنند.
این و این واقعیت که وقتی وارد خانه اش شد این مکان در حال پریدن بود.شخصیت تلویزیونی ESPN منتظر مصاحبه با او است.خدمه او اطراف را جست‌وجو کردند، کابل‌ها را گذاشتند و چراغ‌هایی نصب کردند تا بخشی از اوقات عادی او را در خانه در فیلم ثبت کنند.نویسنده مجله سرگردان بود و در جو غوطه ور بود.خبرنگار روزنامه تلفنی درخواست نقل قول کرد.همسر مک مایکل گفت که او دو بار تماس گرفت و باید ظرف یک ساعت آن را برگرداند.حداقل، او فکر می کند که این چیزی است که او گفته است.سگ که توسط همه غریبه ها و سر و صداها تحریک شده بود، زیر پاهای او فریاد زد.
قبل از اینکه حتی فرصت پیدا کند که در وهله اول چه اتفاقی افتاده است، در را زد - چند بچه همسایه به امضاهایی روی کارت آدامس نیاز داشتند.
تمام توجهات برای مدت طولانی اینجا بوده است.استیو مک مایکل نمی‌تواند خشم خود را ابراز نکند.
"در ده سال گذشته همه کجا بوده اند؟"من از سال 1981 اینجا هستم تا در هر بازی شرکت کنم.در تمام این زمستان های سرد، حقوقم را پرداخته ام.»به نظر می رسد که او تازه از رکود خارج شده است.او یکی از اعضای تیمی بود که در سال 1986 قهرمان سوپربول شد. در دو سال گذشته، او در سیستم امتیازدهی داخلی خرس ها رتبه اول یا دوم دفاع را کسب کرده است.
او می تواند ادامه یابد.اما نکته چیست؟آمار در مورد بازنده ها صدق می کند.با این حال، او فقط می خواهد بداند که چرا این موج تا به حال منتظر مانده است - وقتی او 34 ساله بود، او پیرترین عضو خرس قبل از ورود به زندگی اش بود.
البته این اشاره به برنامه بعد از بازی او در شبکه WMAQ-TV است که در آن مک مایکل مقابل دوربین زنده قرار گرفت.او به زدن چاقوهای شکاری (معمولاً برای هم زدن قهوه یا دندان چیدن استفاده می شود) یا شکستن تخم مرغ بر روی صورت میزبان ورزش مارک جیانگرکو معروف است.او در مورد اعتقادات مذهبی و ترجیحات جنسی مردم شوخی کرد و ملکه بلوند 31 ساله خود دبرا و دوستان خوبش را "کوتکس مافیا" نامید.او فقط یک پسر روستایی در تگزاس است که دوست دارد بزها را بزرگ کند.
معمولاً او موفق می شود.PTA او را محکوم کرد، نویسندگان ورزشی و منتقدان تلویزیونی او را به عنوان یک چاپ فهرست کردند، و یکی از مجریان اخبار خود WMAQ با کلماتی مودبانه و خانمانه به او پیشنهاد کرد که باید رفتاری داشته باشد و او را به جایی که خورشید نمی تابد- هل دهد. بهترین کار این است که وقتی او در حال پخش است، نپرسید.
مک مایکل گفت: "بله، من می توانم مردم را عصبانی کنم.""اما حتی اگر آنها نتوانند من را تحمل کنند، باز هم برای آنها دشوار است که از من نگاه کنند.میدونی چرا؟"صدایش را پایین آورد و آماده شد تا رازش را در میان بگذارد.«آنها نگرانند که روزی آخرین سلول مغزم ناگهان بیرون بیاید و به لبه بیفتم.آنها نمی خواهند آن را از دست بدهند.»
آنها یک جفت باورنکردنی هستند، درست مانند شخصیت های داستان های مدرن: زیبای شیکاگو و هیولای حاکم.به عنوان یک ورزشکار، او یکی از معدود چراغ های روشن در یک تیم کم براق است.او به عنوان یک شخصیت تلویزیونی، امواج رادیویی محلی را مرعوب کرد و جسارت و بد سلیقه را به یک شکل هنری تبدیل کرد.او یک گربه خش خش و جذاب است و شیرینی او با زیرکی تغییر می کند.او سنگ اوست.او یک مدرک بزرگ به او داد.
مک مایکلز رو در رو نمی توانست جلوی وزوز را بگیرد.سبک آنها گوتیک جنوبی است: استیو پیراهن و شلوار ابریشمی ساده ، چکمه های کابوی تونی لاما و عینک آفتابی به سبک جان لنون جونیور را دوست دارد.دبرا لباس هایی را با رنگ های روشن (آبزیان ، قرمز ، نارنجی یا صورتی) و بسیار ظریف (گل میخ ، آینه یا دنباله) ، گوشواره های بزرگ و پاشنه بلند طلایی دوست دارد.او کمربند Kieselstein-Cord را دوست دارد.او برای جواهرات به اصطلاح "اتاق رشد" ضعف دارد: دستبند و حلقه ها به علاوه اتاق برای الماس بیشتر.در طول روز ، او یک فورد موستانگ را به سمت سالن هارا سوار کرد و او کادیلاک سیاه را می کشید.اما عصر ، آنها یک سفر دریایی رولز رویس را در اطراف شهر گرفتند.
در دنیای ورزش حرفه ای زوج بسیار فعالی هستند.در چند سال گذشته، دبرا به دنبال استیو به پلاتویل رفت تا بتوانند بقیه کمپ تمرینی را با هم بگذرانند.
او گفت: "من نمی فهمم چرا می خواهید با کسی ازدواج کنید و بعد تمام وقت خود را با او نمی گذرانید."
او گفت: به شما می گویم که بودن در کنار پسرها به من انگیزه ای برای فوتبال بازی نمی کند.
در این لحظه، زندگی آنها مانند یک بازی عالی است، همه چیز آماده است، آنها حرکت درست را انجام دادند.
او وارد اتاق سردبیری اخبار تلویزیون شبکه پنج شد و خلط زیادی از گلویش پاک کرد.اینگونه بود که مونگو (مونگو) پس از اعلام وجود شخصیت الکس کاراس در «زین شعله‌ور» به شهرت رسید.سپس، او یک چاقوی شکاری بووی (هدیه ای از کوین متیوز شخصی از ایستگاه رادیویی WLUP به حال حاضر) برداشت و آن را روی میز تهیه کننده زمزمه کرد.
این اولین شب فصل جدید است، چه مسابقه فوتبال باشد و چه مسابقه ورزشی مک مایکل در یکشنبه.خرس ها امروز بعدازظهر مینه سوتا را شکست دادند.اکنون درجه خاصی از تنش و هیجان در هوا شناور است.مایک مایکل امشب چه خواهد کرد؟
او گربه ای جذاب است و شیرینی او توسط افراد باهوش تعدیل می شود.او سنگ اوست.او اثبات بزرگی به او داد.
با توجه به بازی های گذشته او، تشخیص آن سخت است.او بطری شیرین کاری را روی سر مرتب مارک جیانگرکو شکست، با خامه فرم گرفته و شامپاین به او اسپری کرد و سپس او را فشار داد تا دبرا بتواند دهانش را با رژ لب رنگ کند.گاهی اوقات پپه از چیهواهوای مک مایکل با کلاه مینیاتوری فوتبال خود (طراحی شده توسط دبرا) یا مربع قرمز (دوخته شده توسط استیو) در نمایش ظاهر می شود.
امشب، مک مایکل فعال بود، حداقل به اندازه گوشت گاو جامد 6 فوتی و 270 پوندی تگزاس فعال بود.«آیا می‌توانی بعد از ساعت 10:30 شب در تلویزیون بگوییم «تحرک»؟او درخواست کرد.من فقط در حال بررسی هستم زیرا می دانم که نمی توانم چیزی بگویم.یک بار."سپس به ذکر یک مورد دیگر زشت ادامه داد.دبرا مثل همیشه بی رحم بود و دستانش را روی چشمانش گذاشته بود.جیانگرکو و تهیه کننده برنامه خندیدند، البته کمی عصبی.بعد از ده دقیقه فرد مقابل دوربین زنده می نشیند.
"وقتی نمایش شروع می شود، از من بپرسید که چه احساسی دارم."مک مایکل به جیانگرکو گفت.از این رو، چند دقیقه بعد، جانگرکو در مقابل اولین مخاطبان این فصل ظاهر شد، "خوب استیو چطور است؟"
مونگو گفت: "خوب، دستمال توالت با کمی خون آغشته شده است، و من یکی از میخ های پرس لی دبرا را در لباس زیرم پیدا کردم."جیانگرکو به وضوح سفید بود.در حاشیه، تهیه‌کننده‌ها تکان خوردند و نفس نفس زدند.دبرا سرش را تکان داد.او گفت: من نمی توانم او را کنترل کنم.
با جریان بروید.در اواخر نمایش، مک مایکل چاقوی شکار خود را بیرون آورد و آن را در چند اینچ از گلوی جیانگرکو نگه داشت.سپس با یک نخ احمقانه به او اسپری کرد.عملکرد به پایان رسیده است.
یک دقیقه بعد، تلفن روی میز جیانگرکو زنگ خورد.این کارمند روابط عمومی NBC است.جیانگرکو یکی دو دقیقه گوش داد و سپس پاسخ داد."در سال گذشته کجا بودید؟"او درخواست کرد."این کاری است که ما قرار است انجام دهیم.این نمایش است. "
قبل از اینکه مک مایکل در سپتامبر 1990 به "Sports Sunday" ملحق شود، جیانگرکو در طول فصل فوتبال یک نمایش کیل با تکل دفاعی خرس ها، دیو دورسون برگزار کرد.هنگامی که بیر به دوئرسون گفت که ترک کند، دبرا مک مایکل شوهرش را تشویق کرد تا این کار را بخواهد.او گفت: «می‌دانم استیو خوب خواهد بود زیرا بامزه است، می‌توانید او را در یک مهمانی استخدام کنید.» او این کار را انجام داد، اما WMAQ-TV نیز مایک سینگلتری را برای این موقعیت در نظر گرفته است.در نهایت، سینگلتری (یک کمال گرا) خواستار کنترل فیلمنامه، تمرین و بازسازی شد.مک مایکل مایل به کمک است.
مک مایکل در اولین برنامه خود تقریباً همه جمله ها را اینگونه شروع کرد: "اوه، عیسی مسیح ..." در هفته دوم، او یک شوخی کرد.در نمایش سوم ، کلمه "Mafia Kotex" در امواج رادیویی شیکاگو زنگ زد.وقتی این مرد گفت که مایل به بال برای بال است ، شوخی نمی کند.
ناگهان تمام شهر در مورد این توپ به نام مک مایکل صحبت کردند.در طول سال ها، جانی موریس و مربی مایک دیتکا از کانال 2 این زمان را داشتند.در کمتر از یک ماه در سال 1990، رتبه بندی کانال 5 تقریبا دو برابر شد.
برای WMAQ، این سوال پیش می‌آید: چگونه می‌توان مردی را که به اصطلاح «اقتدار دفاعی» معنای جدیدی داد بدون از دست دادن مزیت، تنزل داد؟برای مونگو، پاسخ دور شدن از تاکتیک های شوک و روی آوردن به مسخره بازی است.(با این وجود، او هنوز هم دوست دارد "کوتکس مافیا" را در گفتگوهای زنده خود بگنجاند. در یک برنامه اخیر، وضعیت پس از بازی خود را با روسپی ها مقایسه کرد - "من سخت کار کرده ام و آن را درست کرده ام. "خیس" و به آن می گویم. طرفداران "مغولوئیدها".)
نتیجه سود خود آنهاست: بیش از 200000 خانه در این رویداد برای تماشای شب افتتاحیه مک مایکل در پاییز امسال شرکت کردند.هفته به هفته، رتبه‌بندی‌ها نشان می‌داد که او و دیتکا این دوره زمانی را تقریباً با ضرر پشت سر گذاشته‌اند.متغیرهایی که بر نتایج هفتگی تأثیر می‌گذارند شامل اجراهایی مانند اجراهایی که دیرتر شروع می‌شوند به دلیل بازی‌های قدیمی (هرکسی که معمولاً در شب پخش می‌کند برنده می‌شود) و ارجاعات متقابل مربوط به این اجراها که ابتدا به گزارش‌های ورزشی سطح پایین مانند گلف یا سطح بالا تقسیم می‌شوند. مسابقات فوتبال مدارس (هر کسی که وارد لیگ نوجوانان شود معمولاً از تماشاگران متحمل ضررهای شدید می شود).
باز هم، نتیجه ممکن است یک سردرد اصلی لیگ باشد.بری کرونین، ستون‌نویس ورزشی تلویزیونی و رادیویی «سان تایمز» پس از نمایش «یکشنبه ورزشی» در سپتامبر امسال نوشت: «[مک مایکل] یکی از کم‌تکامل‌ترین اعضای بشر است.یک روز، مخاطب ممکن است فکر کند که منگ جی در واقع با چاقوی شکاری که با خود به همراه داشت، جانگرکو را جلوی دوربین تا حد مرگ می‌زند.
یک هفته بعد، ریچارد روپر (ریچارد روپر) ستون نویس "سان تایمز" نام زنی را نقل کرد که با او تماس گرفت و ستون خود را شروع کرد.او به روپر گفت: «از شما می‌خواهم ستونی بنویسید و به کانال 5 دستور دهید تا این شخصیت استیو مک مایکل را پخش کند.»
جیانگرکو گفت: فکر نمی‌کنم مردم به خاطر استیو از روی صندلی‌هایشان بیفتند.این خبر قدیمی است و او ممکن است کارهای تکان دهنده ای انجام دهد.مردم مجبور نیستند تماشا کنند.بنابراین اگر این کار را انجام دهند.و سپس شوکه شده اند، به این دلیل است که آنها می خواهند باشند."
دیدگاه مک مایکل این است: کار او جلب توجه مردم است.به همین دلیل او یک بازیکن دفاعی است.بنابراین، گاهی اوقات برخی از آنها به دنیای واقعی سرازیر می شوند.همه هیاهو چیست؟"آنها Kotex را در تلویزیون تبلیغ می کنند ، نه؟"او گفت.او در مورد اینکه به جای بحث در مورد بازی روز، اغلب شوخی می‌کند یا از جیانگرکو به عنوان کیسه‌ی بوکس استفاده می‌کند، گلایه می‌کند، پاسخ داد: «فوتبال قابل تحلیل است، اینطور نیست؟آدم خوب."چه اتفاقی برای این درام افتاد؟"خوب ، این یا کار می کند یا کار نمی کند ، درست است؟"
برای او، این بسیار ساده است.فوتبال ورزش زیبایی نیست.در اثر خون، درد و عرق، نرم و کثیف می شود.آیا می خواهید زیبا باشید؟یک بازیکن بیس بال پیدا کنید.
خانه آنها در Mundelein یک مکان تفریحی به سبک روستایی است.(آنها آن را از دیو دورسون خریدند.) آنها آن را "خانه کوچک دریاچه" نامیدند، زیرا دارایی اصلی آنها انگور صورتی به سبک سانتافه بود که در آستین، تگزاس توزیع می شد.آنها از فوریه تا اواسط تابستان در آنجا زندگی می کنند.وقتی کمپ آموزشی شروع شد، آنها چمدان های لویی ویتون و شش حیوان خانگی خود (سه سگ، سه گربه) را جمع کردند و سپس برای فروش این فصل به Mundelein بازگشتند.
اگرچه تمام قسمت پشتی خانه سه خوابه منظره ای باشکوه از دریاچه الماس دارد، اما این مکان دارای بافتی پیله مانند است.اینجاست که از دنیا دوری می کنند (یا به آن عادت می کنند تا دنیا به سراغشان بیاید).اتاق نشیمن دارای مبل های راحتی، گلدان های چینی، مجسمه های فو داگ، نقاشی های اکسپرسیونیستی انتزاعی دبرا و پرده های صورتی از کف تا سقف است که چهره همه را قرمز می کند.
در زیر پلکان مارپیچ، یک میز بیلیارد با طراحی سفارشی وجود دارد که هدیه کریسمس دبرا به استیو است.در طبقه پایین نیز یک اتاق وزن با آینه وجود دارد که مجهز به یک سالن ورزشی عمومی چند ایستگاهی و تخت‌های آفتابگیر است.آنها چند سال پیش استخر روباز را بستند.استیو گفت: "اگر می خواهیم شنا کنیم، در آستین شنا خواهیم کرد."برای تمام اهداف عملی، آشپزخانه سفید نیز بسته بود.دبرا گفت: «من فقط از آشپزی و کارهای خانه متنفرم.
او دوست دارد بیرون برود.او دوست دارد در خانه بماند.آنها دیوانه یکدیگر هستند، بنابراین سازش می کنند: بیشتر اوقات بیرون می روند.آنها با هم دنیای رمانتیک کوچک خود را ایجاد کردند.گل هایش را آورد.او یادداشتی را در کیف پول خود گذاشت.چاقوی شکار را در جعبه جواهرات او گذاشت.
آنها شش سال است که ازدواج کرده اند (هیچ برنامه ای برای بچه دار شدن ندارند).در پنجمین سالگرد تأسیس خود، آنها عهد خود را در کونا، هاوایی تجدید کردند.کوین باتلر ضربه زننده خرس ها و همسرش، کتی، به عنوان پیشخدمت آنها خدمت می کند.آنها تمایل دارند جملات یکدیگر را کامل کنند، اگرچه همیشه مطابق با نیات گوینده اصلی نیستند.این منجر به یک دیالوگ بازگشتی و ارجاع متقابل می شود که یک قرارداد گرجی و گریسی به سبک جنوبی است.
او فکر می کند رابطه آنها کارما است.ملاقات با دبرا کل نگرش او را تغییر داد.او گفت: اگر اهل بازی هستید، ابتدا به احساسات او توجه کنید و سپس به فکر خودتان باشید.شما همیشه آن را در پارامترهای خوب قرار می دهید، اگر من بخواهم این کار را انجام دهم، چه تاثیری بر او خواهد گذاشت؟؟"
او فکر کرد که یک خرس عروسکی شیرین در غول ماچو وجود دارد."وقتی در مسابقه زیبایی شرکت کردم، یک شب لباسی پوشیدم و سجاف را کشیدم."
او دوست دارد بیرون برود.او دوست دارد در خانه بماند.آنها دیوانه یکدیگر هستند، بنابراین سازش می کنند: بیشتر اوقات بیرون می روند.
او گفت: "تو راه خروج را گفتی و کارت آدامس را امضا کردی."او از مغازه نخ و سوزن خرید و بعد برگشت تا لباس شب من را بپوشد.چون می‌دانست که باید شب بعد آن را بپوشم.شکاف سه اینچی در لباس مهره دار.چند ساعت طول کشید.»
"آن لباس قرمز کجاست؟"استیو پرسید ، و همه شرمساری ناگهان ناپدید شد."چرا او را به او نشان نمی دهد که من زیبایی را که روی آن قرار داده ام به او نشان نمی دهم؟"
دبرا دور شد و سپس در یک لباس مخصوص مهره ای با چرخش ظریف و سجاف دقیق دوخته شده ظاهر شد."اکنون ، آیا همسران دیگری هستند که این کار را انجام دهند؟"او پرسید.
دبرا سعی کرد به او توضیح دهد."مردم در تگزاس اینگونه زندگی می کنند.تا زمانی که پر سر و صدا نباشند، خوشحال نخواهند شد.»
او گفت: "بعضی وقت ها خنده دار نیستم، اما همیشه آزاردهنده هستم."او برای افرادی که اغلب سوء تفاهم می شوند آه کشید."من یک کشور هستم.و من نمی خواهم تغییر کنم.من این پسرهای بسته شده، رنگ آمیزی شده و تونل باد را اینجا می بینم، و فکر می کنم، اوه نه، این من نیستم، برادر.
بنابراین، او مردم را شوکه کرد.او واکنش ضعیفی را که می تواند ایجاد کند دوست دارد.اکنون به یک عادت تبدیل شده است.دهانش را باز کرد و در عرض چند دقیقه از جا پرید!کسی نسبت به چیزی احساس متفاوتی دارد.
او این کار را انجام داد زیرا از کسالت خوشش نمی آمد."متفاوت ، اینطور نیست؟مسخره است لعنتیبرایم مهم نیست دیگران چه می گویند، تو به بعضی از چیزهای من می خندی.حالا، در آینده، ممکن است فکر کنید، جیز، من باید یک احمق باشم، اینطور بخند...
او عادت خود را دارد: در روز مسابقه ، او باید همان لباس زیر سیاه و همان جوراب سیاه را به ورزشگاه بپوشد.و او باید چند ساعت قبل از شروع بازی ، در زمین قدم بزند و هشتگ را تکرار کند.وقتی از هر بخشی از لباس او استفاده می شود ، از آن متنفر است.او از دست دادن شلوار مورد علاقه خود امتناع ورزید تا اینکه باسنش هنگام پیاده روی در بازی Tampa Bay شکسته شد.با این وجود ، او هنوز از آنها خواسته بود كه آنها را ترمیم كنند (او نگران بود كه این امر بدبختی را برای جفت جدید به ارمغان آورد) ، اما آنها خیلی دور بودند.
و او می تواند یک پسر خشن باشد.اوایل سال جاری، او در یک بازی گلف که در یک باشگاه روستایی حومه شهر برگزار می شد، درگیر یک نبرد غذایی به سبک خانه حیوانات بود.او گفت: مطمئن نیستم که بخواهم آن را شروع کنم یا نه، اما می دانم که همیشه در آن بوده ام.
سپس نمایش عمومی او از چاقو وجود دارد."سیگموند فروید می گوید این نمادی از آلت تناسلی است ، اینطور نیست؟"او گفت.وی گفت که سر چاقو فقط یک یادگار از دوران کشورش است.برخی دیگر ، از جمله گری مایر ، شخصیتی در ایستگاه رادیویی WLUP-AM ، در واقع توسط مک میشل مورد تهدید قرار گرفتند.
او با لبخند گفت: "اوه، فقط به این دلیل که گفتم می خواهم آنها را قطع کنم."«فکر می‌کنم در گری مایر هم اسلحه داشتم، نه؟»این حادثه زمانی اتفاق افتاد که مک مایکل با مایر در یک موسسه خیریه آشنا شد.مایر و شریک زندگی اش استیو دال از این اظهارات در پخش زنده آزرده شدند (یا وانمود کردند که درست هستند).مک میشل سلاح های خود را با نام تجاری خود قرار داد و گفت: "شما و دوست چاق خود بهتر است دیگر در مورد من صحبت نکنید."
مک میشل امروز گفت: "اوه ، آنها فقط غرفه هستند.""این فقط یک چاقوی لاستیکی و یک اسلحه آب است."(مایر گفت: "این یک سلاح واقعی است.
"گاو.همه آنها یک گروه کوچک تشکیل می دهند و همان نظرات منفی را بارها و بارها می نویسند.
اگر او هر از گاهی سبک خود را تغییر دهد، جذاب تر می شود.او ممکن است جالب و روشنگر باشد، اما منفی است.»
به زودی ما را با کت و شلوار و کفش چرمی خواهند ساخت.مهم نیست که کدام تیم به بهترین وجه دست را تکان می دهد ، آنها برندگان این بازی هستند.
هنگامی که او بزرگ شد و به Freer ، تگزاس بازگشت ، درخشان ترین چراغ ها همیشه جمعه شب بود.این زمان مسابقه فوتبال دبیرستان بود.
مک مایکل به یاد می آورد: "در آنجا مردم زندگی کردند و مردند."برای خانواده اش نیز همین اتفاق می افتد.پدرش EV مدیر زمین میدان نفتی و مادرش بتی معلم زبان انگلیسی است.مادرش گفت که او دومین فرزند از چهار فرزند است، "کودکی شاد که می خواهد همیشه در آغوش بگیرد و بخندد."زمانی که او شروع به گفتن کرد که فقط می‌خواهد بازی کند (در آن زمان فقط 7 یا 8 سال داشت)، والدینش گفتند که عالی است - به شرطی که نمراتش را حفظ کند.آنها نمی خواهند او آینده بهتری داشته باشد.(برادرش ریچارد اکنون در هیوستون مهندس برق است. او به ورزش مشغول است. استیو گفت: "او یک نابغه است. او مغز دارد و من توانایی هایی دارم."
زمانی که او تیم را تشکیل داد، افرادش همیشه در کنارش بودند.او هر تیمی را تشکیل داد.در دبیرستان در فوتبال، بسکتبال، بیسبال، تنیس و دو و میدانی نامه می نوشت.او همچنین گلف بازی می کند.(مادرش به یاد می آورد: «مادر گهگاه قرار ملاقات می گذاشت، اما او یک ورزشکار همه جانبه بود، آنقدر خسته که نمی توانست بیرون برود.») وقتی در یک بازی فوتبال ستاره ها شرکت می کرد، پدرش یک اتاق اجاره داد.یک اتوبوس، دوستان خانواده به هیوستون رفتند تا او را تشویق کنند.
وی توسط 75 دانشگاه پذیرفته شد.در پایان، او قرارداد لیگ کوچک بیسبال با سنت لوئیس کاردینالز را رها کرد و برای دانشگاه تگزاس در آستین فوتبال بازی کرد و به اولین پسر آمریکایی در 20 سال تبدیل شد که ایالات متحده را به سه روش هجومی، دفاعی و دفاعی برد. لگد زدن(از آن زمان تاکنون هیچ کس در ایالت با او برابری نکرده است.)
هنگامی که او فارغ التحصیل شد ، وی توسط میهن پرستان نیو انگلستان تهیه شد.پس از امضای اولین قرارداد حرفه ای خود، او به مادرش گفت که برای او یک کادیلاک جدید خریده است - او به او گفت که آبی چشمان اوست.او نمی توانست خودداری کند که این تازه آغاز راه است.
وی گفت: "من به عنوان یک مشکل ساز شناخته شدم.""این روزهای قدیمی من است.من یک پسر وحشی هستم که همیشه آنجا هستم.میهن پرستان در آن زمان از جانبازان خط دفاعی بودند.من فکر می کنم آنها فکر می کنند من به اندازه کافی متمرکز نیستم. "
خرس او را بلند کرد و ساکن شد تا به روش خودش کار کند.مهاجم کوین باتلر (کوین باتلر) گفت: "او در مورد فوتبال جدی است."همه بازیکنان دیگر به او احترام می گذارند زیرا او در هر بازی عملکرد خوبی داشته است.او بسیار سازمان یافته است.خوب ، مانند یک پسر خوب سازمان یافته است. "
خرس بازنشسته گری فنسیک افزود: "من و استیو پس از چشم پوشی از تیم های دیگر به خرس ها پیوستیم.یک بار من درب خروج را دیدم - در طول زندگی حرفه ای شما با شما."
از نظر جسمی ، مک مایکل به اندازه سایر توپ های دفاعی لیگ نیست.او با تعیین شرکت و تمرینات وزنه برداری گسترده ، آن را انجام داد.(او می تواند 525 پوند را فشار دهد.) علاوه بر این ، چشم و حرکات او نیز بسیار قدرتمند است.بسیار خوب ، زیرا تمام کاری که او همیشه می خواست انجام دهد بازی توپ بود.بیرون رفتن از زمین و بازیکن شدن، حتی سخت کوشی، تمام خون فوتبال و لذت ناب عرق و پوزه برای او، هیچ گاه هیجان از بین نرفته است.
او قبلاً مقبره بود.او در توسکالوزا، آلاباما، خانه درختی را دوست داشت، پسر عمویش فیلیپ را کتک زد و با دوچرخه هوندا QA 50 سر خورد.دبرا گفت: «سپس، نمی‌دانم، از دبیرستان تغییر کردم.
پدر وی WJ Marshall در یک کارخانه فولادی کار می کند.مادرش ، آن ، یک پرستار است.زمانی که آنها ازدواج کردند، ان 16 ساله و دبلیو جی 38 ساله بود. (استیو گفت: "اوه، جنوبی." دبرا کوچکترین و ضعیف ترین از پنج فرزند آنهاست.او اعتراف می کند: "وقتی خیلی جوان بودم دوست داشتم آن را با هم مخلوط کنم."(او هنوز هم دارد. اخیراً یک زن خانواده مک مایکل را در رستورانی در مرکز شهر پیدا کرد. "شما خوش شانس هستید که با او ازدواج می کنید." زن به دبرا گفت: "نه، او خوش شانس بود که با من بود." دبرا به همراهش گفت و مرد غریبه ادامه داد: آن دختر بهتر است آن را قطع کند وگرنه باید او را کتک بزنم.
وی در برنامه تبلیغاتی دانشگاه آلاباما در Tuscaloosa شرکت کرد.سپس ، او تصمیم به بازدید از برخی جهان ها گرفت ، بنابراین او به یک شرکت هواپیمایی هواپیمایی آمریکایی تبدیل شد و به شیکاگو نقل مکان کرد.
هنگامی که استیو یک جانباز سه ساله خرس ها بود ، مادر و خواهرش برای تماشای بازی او به شیکاگو آمدند.مادرش یادآوری کرد: "من هرگز در آن دیدار هیچ زنی ندیدم.به او گفتم ، "حرمت شما کجاست؟"او گفت ، "مامان ، من فکر نمی کنم یک زن مناسب در آنجا وجود داشته باشد.من گفتم ، "او آنجاست ، اما شما او را در مدفوع نوار یا در سالن استخر پیدا نمی کنید.""
در عوض ، هنگامی که خانواده خود را با هواپیما به تگزاس برد ، او را در اوهار پیدا کرد.او از خواهرش خواست كه با سرنشین پرواز تماس بگیرد ، كه زانوی خود را تضعیف كرد.قبل از اینکه خواهرش نتواند این کار را انجام دهد ، مادرش این کار را کرد.
او قبلاً دوست داشت که او اهل جنوب است، او زیبا و بسیار سرزنده بود.در اولین قرار، او را با یک الدورادو آبی بلند کرد و به کلی موندلی برد و در آنجا عکسی را کنار نقاشی روی دیوار گذاشت.یک میز.شش ماه بعد، آنها مخفیانه به لاس وگاس آمدند و در Chapel of the Bells ازدواج کردند.
دبرا از زمان ازدواج به عنوان مدل در تگزاس و شیکاگو مشغول به کار بوده است.(شات مورد علاقه استیو این است که او را شبیه یک بچه گربه جنسی، آن مارگارت، کند.) در سال 1987، او برنده مسابقه لیدی ایلینویز شد.در سپتامبر سال جاری، او صبح دوشنبه یک تمرین کوارتربک را با رابرت مورفی در WKQX، 101.1 FM آغاز کرد.
اگرچه او تمایل دارد زمان زیادی را با همسرش بگذراند، اما در سال های اخیر، دبرا برای خیریه های شیکاگو نیز کار کرده است.پاییز امسال، او در جشنواره مهر عید پاک شرکت کرد.او در AAIM (اتحاد برای رانندگان مست) شرکت کرد.او قصد دارد برای بخش اطفال بیمارستان دانشگاه ایلینویز شیکاگو بودجه جمع آوری کند.
او خرید کردن را دوست دارد (استیو پرسید: «آیا می‌دانی زنان جنوبی چگونه خرید می‌کنند؟» «اگر بفروشی، دوتا می‌گیری»)، دویدن، نقاشی کردن و معاشرت با دوست دختر.اعضای طلاکاری شده مافیای کوتکس شامل النور موندال، دختر معاون سابق رئیس جمهور، که با کیت ون هورن، یک تکل توهین آمیز بلزنی ازدواج کرده بود، می شود.شوهر ربکا بسر چارلی صاحب Intersport ، یک شرکت تولید کالاهای ورزشی است.کتی باتلر دبرا را "یکی از جالب ترین و وفادارترین دوستانی می داند که ممکن است بخواهید."
وی گفت: "بهترین لحظه من در سوپر بول بود ، اما باهوش ترین حرکت من تسلیم شدن به او بود."
او گفت: "من به اندازه کافی از سوپر بول قدردانی نمی کنم.
با قدم زدن به نیمان مارکوس، مونگو توسط پیشخوان لوازم آرایشی پرت شد.او یک لوله نمایش رژ لب را بالا گرفت و با صدایی دروغ گفت: اوه، فکر می کنم این یک سایه خوب برای من است.از نظر آنها او فقط مردی بود با ردای بزرگی که کت و شلوار ابریشمی سفید و کمربند کیزلشتاین-کورد به تن داشت و می خواست آرایش کند.آنها به او اجازه دادند.
در طبقه بالا، او باید سعی کند چند لباس جدید Go Silk سفارش دهد.
دبرا پیراهن هایی با رنگ های روشن و طرح دار ارائه کرد.
"بله ، در هالووین."این برای او بود.او به دبرا گفت: "بیا" و دستش را دراز کرد، "من ترجیح می دهم چیزی برای تو پیدا کنم."
به طبقه دوم برگشتند، آنها در فروشگاه لوازم جانبی شانل توقف کردند و او یک اسکناس 350 دلاری برای دبرا برداشت.اول پول را پرداخت کرد و سپس کیسه خرید را نزدیک مغازه جابجا کرد.
مک میشلز دست به دست هم داد و به پیشخوان جودیت لیبر رفت ، جایی که استیو عاشق کیسه عصرانه با بدلیجات شد.اما دبرا مطمئن نبود.آنها همچنان به کلاه های خود می پوشیدند و به پیشخوان Chanel بازگشتند ، جایی که استیو یک جفت عینک آفتابی گربه چشم را برای دبرا انتخاب کرد.آسیب این بار: 250 دلار.او گفت: "من دوست دارم برای نوزادان پول خرج کنم."جدی به نظر می رسید.
در خیابان، یک مرد عصبی با یک تلویزیون مینیاتوری روی مچ دستش در کنار مک مایکل افتاد.اگرچه به نظر می رسید چشمان او هرگز تلویزیون را ترک نمی کرد، آن مرد مک مایکل را شناخت.او که همچنان روی تلویزیون خود متمرکز است، گفت: "من یک طرفدار وفادار هستم."
مک مایکل به همراهش نگاه کرد، ابروهایش را بالا انداخت و این را بی صدا گفت."جیسونز !!!"
این پسر که هرگز به دور از خانواده جیسون نگاه نمی کند ،"شما مانده اید.""آنها از شر QB دست و پا چلفتی خلاص شدند و دیگر نیازی به شیرینی و خوشمزه ندارند-"
مک مایکلز و دیتکاس هر دو لباس زیبایی پوشیده بودند - دبرا در کت‌های چرم مشکی، قرمز و سفید، استیو با کت و شلوار قهوه‌ای Go Silk، مربی و دایانا در سایه‌های مکمل برنز و سبز شکارچی - اما جایی برای رفتن نداشتند.در عوض، آنها در این اتاق سبز WBBM-TV منتظر آمدن جانی موریس، مجری ورزشی کانال 2 و خرس سابق بودند.سپس، آنها می توانند "نمایش مایک دیتکا" (نمایش مایک دیتکا) این هفته را ضبط کنند.
این نمایش هر یکشنبه ساعت 11 صبح این فصل پخش می شود.این ویژگی Ditka و Morris در مورد بازی هفته گذشته ، یکی از اعضای تیم (انتخاب شده توسط Ditka) و طرفداران Avid Studio است.آن را با طرح خلاصه برنامه ورزشی یکشنبه موریس-دیتکا که رقیب مستقیم اجرای مک مایکل با جیانگرکو در ساعت 10:30 شب است اشتباه نگیرید.
آنها یک بازیگر خزنده و آشفته را روی چهره های اطراف اتاق انداختند.
گاهی اوقات، این روزها، مک مایکل نمی تواند این احساس را نداشته باشد.همه چیز بسیار دیدنی است.او چیست؟او می خواهد بداند.گلادیاتور رومی یا بازیکن فوتبال؟
خدمه ESPN در اینجا قرار دارند و دوباره با دوربین خود روبرو می شوند که کمکی نمی کند.در طرف مقابل اتاق ، این گزارشگر وجود دارد.او گفت: "اوه ، او به آنجا رفت و چیزهایی را نوشت.""تو مرا از آن قلم عصبی کردی.شما سعی خواهید کرد که من را مانند یک نوع مهره به نظر برسانید زیرا موهای خود را می چرخم. "
هیچ کس به او توجه نکرد.خانمها در مورد مد صحبت می کنند.Ditka در حال تماشای "چرخ ثروت" در تلویزیون است.او در حال جویدن آدامس بود و به شدت به صفحه خیره می شد ، گویی که او جواب صلح جهانی را پیدا کرده است-یا یک جرم برای توهین به دیگران.
دایانا دیتکا روی صفحه تلویزیون گفت: "می دانید ، من شنیده ام که طرفداران همیشه لباس هایی را که در آن نمایش می پوشید ، انتخاب نمی کرد."
حالا دایانا شروع به شوخی با استیو کرد.استیو، بهتر است امشب زبانت را بخوانی.برایت زنگی آماده می کنند.»
با پایان یافتن "چرخ ثروت" ، دیتکا چند بار در اتاق ایستاد.او گفت: "خوب ، او من را ترغیب کرد که آن شب را به تماشای نمایش مربی بپردازم."فقط در مورد آن فکر کرد ، او سرش را تکان داد و عطسه کرد."پسر ، این احمقانه است."
وقتی سرانجام موریس رسید ، همه به استودیو رفتند.این بسته بندی شده با متعصبان خرس های مشتاق بود: مردم پیراهن ، کت و کلاه خرس را پوشیدند که شبیه سر خرس ها بود.شخصی دارای یک ساعت مچی یا یک جعبه موسیقی است که یک نسخه آهسته کوچک از "Bear Down ، Chicago Bears" را پخش می کند.سطح انرژی توهین آمیز است ، گویی سوپر بول فقط توسط خرس ها در این اتاق برنده شده است.
دیتکا همین چند وقت پیش آنقدر دور بود که باید به مریخ می رفت، اما ناگهان نزدیک شدن به او آسان به نظر می رسید و حتی از این صحنه سرگرم می شد.وی گفت: "اکنون ، ESPN با استیو نمایش ویژه ای را انجام می دهد تا مخاطب بازی کند" ، بنابراین سعی کنید سوالات خود را باهوش تر کنید.او مکث کرد."بنابراین ، شما واقعاً هیچ پاسخی دریافت نخواهید کرد."هر کس که خود مربی خود را از بین می برد ، خلق و خوی خود را از بین می برد.
این نمایش با شروع کلیپ های فیلم ، نظرات و سؤالات شروع می شود و پیشرفت می کند.سپس وقت آن است که میهمانان این هفته باشد.وقتی موریس مک میشل را معرفی کرد ، مخاطب سر خود را چرخاند.در این لحظه ، او همانطور که آهنگ تم Bears گفت ، او غرور و شادی بازیکنان ایلینویز بود.
هنگامی که تشویق ها از بین رفت ، مک مایکل در صندلی خود نشست و به موریس نگاه کرد."آیا می توانم برای جانی اسفنجی بخرم؟"او گفت ، با اشاره به پیشانی موریس."او عرق می کند.جانی ، شما مجبور نیستید که به شدت عرق کنید.من پسر خوبی خواهم بود. "
موریس، با حالتی کسل کننده، بازوهای خود را به صورت افقی باز کرد و یک حرکت کلی "برش" انجام داد.او به عکاس و تهیه کننده نگاه کرد و گفت: از نو شروع کن.استودیو پر از هرج و مرج بود.موریس با تندی به مک مایکل گفت: "من این را دوست ندارم.""شوخی نمی کنم؛این یک عملکرد Giangreco نیست. "
موجی از "اوه" در مخاطبان وجود داشت.برای لحظه ای ، دشوار است که بگوییم همدردی آنها (یا همدردی دیتکا) کجاست.دیتکا با کوچک شدن گفت: "خوب ، شما عرق می کنید."
این بخش دوباره آغاز شد ، این بار ، هنگامی که مک میشل معرفی شد ، مخاطبان وارد حالت اصلی شدند.آنها از این پسر بد حمایت می کنند.وقتی سرانجام فریاد و کف زدن ناپدید شد ، مک میشل گفت: "جانی ، فکر می کنم این افراد مانند من هستند."
پس از یک دوره زمانی ، این برنامه بدون حادثه ادامه یافت.سپس ، یک بخش جدید بازار آغاز شد و موریس از مک میشل پرسید: "آیا دوست دارید اکنون بیشتر از چند سال پیش بازی کنید؟"
"اوه ، البته ،" او پاسخ داد."من می دانم که اکنون چه کاری انجام می دهم.شما جوان ، احمق و سرمایه گذاری هستید - "
بعد از چند ثانیه ، پاندمیونیوم شل می شود.موریس بازوهای خود را با خشونت تکان داد و عملکرد را متوقف کرد.دیلکا می خندید.مک مایکل وانمود کرد که با کف دست خود بی گناه است."آیا این اشتباه است؟"او گفت.موریس گفت: "شروع کنید."
وقتی قسمت دوباره شروع شد ، موریس از هر چیزی پرش کرد تا مستقیماً از مک میشل سؤال کند.در حقیقت ، در نمایش بعدی ، او با مک میشل صحبت نخواهد کرد.در عوض ، او مصاحبه را به مخاطب انداخت.بنابراین ، تا پایان ادامه یافت.
سپس ، در راهرو WBBM-TV ، مک میشل و موریس برای آخرین بار از دنباله عبور کردند.موریس دستش را دراز کرد.چند ضرب و شتم را پرش کنید تا اینکه مک مایکل سرش را تکان داد.موریس گفت: "ببخشید ، من نمی توانم از برخی از آنها استفاده کنم."
"حالا ، چرا باید ناراحت باشم؟"او پرسید ، صدای او به اندازه کافی برای حمل آن."او فقط یک بازیکن فوتبال قدیمی است."
استیو گفت: "می دانید ، جانی موریس سال گذشته نتوانست نیازهای من را برآورده کند."این شب بعد ، در خانه مک مایکل است که حادثه موریس را برافراشته و مجدداً با یک کیسه تراشه سیب زمینی پخته شده مجدداً گروه بندی می کند."وقتی دستم را در اردوگاه آموزشی کشیدم؟او مرا در خانه صدا کرد و از من خواست که قاشق بدهم. "
در تابستان 1989 و 1990 ، مک میشل گزارشگری را به بازار خرس به تأخیر انداخت.او در تلاش است تا از طریق ایجنت تگزاس، لری بیلز، قرارداد خود را دوباره مذاکره کند، اما این قرارداد هرگز جواب نداد.
پایداری فقط تا حدی موفق بود و به او افزایش حقوق می داد.اگرچه مک مایکل از ذکر نام خودداری کرد (او فقط می گوید "بیشتر از کمتر، کمتر از دیگران")، صاحبان صنعت معتقدند که دستمزد او از بازار نزولی 600000 دلار است.(به علاوه حدود 50000 دلار از WMAQ.) اگرچه دستمزد تکل های دفاعی NFL هرگز با دستمزد مدافعان و گاردهای بالا قابل مقایسه نیست، به خصوص برای مک مایکل (مک مایکل) از نظر اندازه و ثبات، دستمزد شگفت انگیزی نیست.
"من فکر نمی کنم کسی در لیگ پول کافی برای انجام آنچه انجام می دهیم داشته باشد.برای لذت دیگران ، این ممکن است آسیب دائمی به بدن شما ایجاد کند.من نمی دانم.من نمی خواهم همه باشم ، زیرا اگر وقتی این همه پول را در بانک واریز می کنم احساس گناه می کنم ، آن مرد در آنجا خودکشی می کند. "
او یک دنده شکسته (دوخته شده برای کمربند ایمنی) ، مچ پا پاشیده ، بیش از حد آرنج ، خونریزی بازو ، چکه شدن خون و شلوار روی پای شلوار خود داشت.او شش عمل جراحی زانو داشته است ، اما هرگز سقوط را از دست نداده است.اما او می دانست که نمی تواند برای همیشه ادامه یابد.
او سرمایه گذاری های خوبی انجام داد (از جمله Scholz Garden ، یک نوار که توسط او و نماینده وی در آستین افتتاح شد).او می دانست که پس از بازی فوتبال ، او مجبور نیست برای امرار معاش کار کند.فکر می کرد شاید وقت آن رسیده که به فدراسیون جهانی کشتی بپیوندد.صادقانه.او گفت: "من و ویلیام پری، تیم برجسته را به دردسر خواهیم انداخت."تنها اطمینان او این است که زندگی در دنیای واقعی (یعنی زندگی خارج از فوتبال) او را می ترساند.
"زیرا بیشتر مردم ارزش وقت شما را ندارند.آنها پشت سر می گذارند ، چیزها را پرتاب می کنند و در یک خانه شیشه ای در لجن زندگی می کنند. "
این شخص خارج است.در داخل ، دوستان او (باتلر ، پری ، فینچ ، بازیگر جیم بلوشی) ، همسرش و سه سگ و سه گربه هر شب در رختخواب دراز کشیده اند.
مک میشل و باتلر از درب جلو قدم زدند ، چند هلوس را پرتاب کردند و سپس روی پله مارپیچی را باز کردند.پس از مدتی ، صدای استریو خمیده و صدای توپ های استخر در طبقه بالا شناور شد.
این دومین روز بعد از اولین بازی دوشنبه شب تیم است.در کمال تعجب همه ، از جمله خودشان ، خرس ها در وقت اضافه کار جت های نیویورک را شکست دادند.جاده پیروزی در آخرین لحظه و نیم آغاز شد ، هنگامی که مک مایکل توپ را از نگهبان جت بلر توماس گرفت و در آنجا سقوط کرد.پس از یک هشدار دو دقیقه ای ، این سومین بار است که مک میک در این فصل چهار هفته ای به صورت آنلاین بازی می کند.
بنابراین او امروز بسیار خسته است.هنگامی که دبرا گفت که خدمه فیلم WMAQ-TV در ساعت 5 بعد از ظهر مصاحبه زنده را انجام می دهند ، او کمی تند و زننده بود."پسر ، شما مرا به مطبوعات می اندازید ، نه؟"او گفت.
با این حال ، او چیزی دارد که می خواهد به من نشان دهد.این آخرین کارت آدامس حبابی استیو مک مایکل است.در قسمت جلو عکسی تمام قد از او در حال عمل با نام و شماره 76 در بالا قرار دارد.در پشت، کارت به دو قسمت تقسیم شده است که موجود مک مایکل در یک طرف و یک عکس از نمای نزدیک در طرف دیگر قرار دارد.آیا این عکسی از تکل قبلی خرس دن همپتون نیست؟
تلویزیون روشن شد.او و باتلر از ساعت 4:30 شروع به تماشای اخبار کردند.داستان اصلی درباره پیروزی خرس ها است.در واقع اکثر اخبار پخش شده در مورد بازی است.او و باتلر به یکدیگر نگاه کردند.برای آنها این یک خبر است و آنها تیتر اخبار سایر نقاط شهر هستند.
گزارش های مربوط به تلویزیون نیز در حال پخش است: بررسی های خیابانی در مورد بازی ها.واکنش مردم در رستوران ها ؛یک راهبه اصرار داشت که خدا طرفدار خرس ها است.علاوه بر این ، پخش مجدد آن لحظه های آخرین لحظه های دلسوزانه بارها و بارها همیشه با اقدامات اصلی مک میشل شروع می شود.
کم کم وقتی به همه اینها نگاه کرد، کوچکترین تغییری در چهره مک مایکل ظاهر شد.او در داخل و خارج از ما و آنها صحبت کرده است.اما حالا مثل یک مرد به نظر می رسید که چیزهای جدید و دوری می دید.اگرچه او خیلی اهمیتی نمی داد ، اما هنوز هم آن را دید.او گفت ، "این واقعاً یک کار بزرگ است ، اینطور نیست؟"
اولین علائم ALS من در سال 2014 ظاهر شد، اما در سال 2016 تشخیص داده شد. علائم شدیدی از جمله تنگی نفس، مشکلات تعادل، ناتوانی در راه رفتن بدون واکر یا صندلی برقی، مشکل در بلع و خستگی دارم.بعد از مصرف دارو کمک گرفتم ولی مدت کوتاهی دوام آورد.سپس تصمیم گرفتم اقدامات دیگری را امتحان کنم و درمان با فرمول ALS را در کلینیک سلامت درخت زندگی شروع کردم.این تأثیر زیادی روی من داشت (به www.treeoflifeherbalclinic.com مراجعه کنید)
اولین علائم ALS من در سال 2014 ظاهر شد، اما در سال 2016 تشخیص داده شد. علائم شدیدی از جمله تنگی نفس، مشکلات تعادل، ناتوانی در راه رفتن بدون واکر یا صندلی برقی، مشکل در بلع و خستگی دارم.من بعد از مصرف دارو کمک کردم ، اما این فقط برای مدت کوتاهی به طول انجامید.سپس من تصمیم گرفتم که اقدامات دیگر را امتحان کنم و در کلینیک بهداشت و درمان Tree of Life شروع به درمان فرمول ALS کردم.این تأثیر زیادی بر من گذاشت (لطفاً به http://www.treeoflifeherbalclinic.com مراجعه کنید).تعادل پیاده روی من بهبود یافته است ، اشتها ، قدرت عضلات بهبود یافته و بینایی من بهبود یافته است.]
ConseDocument.getElementById ("نظر").SetAttribute ("ID" ، A065FA9E05D75B8E9F7A19BFEC99F900 ″) ؛document.getElementById ("H85473ED9F").setAttribute ("ID" ، "نظر") ؛
برای دریافت به‌روزرسانی‌های فوری درباره اخبار، رویدادها و فرصت‌های محلی شیکاگو، در یک یا چند خبرنامه ایمیل رایگان ما مشترک شوید.
برای دریافت به‌روزرسانی‌های فوری درباره اخبار، رویدادها و فرصت‌های محلی شیکاگو، در یک یا چند خبرنامه ایمیل رایگان ما مشترک شوید.


زمان ارسال: مه-11-2021

پیام خود را برای ما ارسال کنید:

پیام خود را اینجا بنویسید و برای ما ارسال کنید